اگر شهروند یکی از شهرهای بزرگ کشور باشید، در طول ماه چند بار با چنین صحنههایی برخورد میکنید؛ صحنه یک درگیری تمام عیار که نمونهاش را باید در فیلمهای سینمایی ببینیم و مدتهاست اکران هر روزه خیابانهای شهرمان هستند؛ صحنهای که بازیگرانش هر کسی میتواند باشد. هرکدام از شهروندان این شهر، از راننده تاکسیها گرفته تا مسافرها،از مغازهدارها گرفته تا مشتریها، از خانمهای خانهدار گرفته تا دانشآموزان دبیرستانی، میتوانند یک طرف این درگیری باشند؛ جدالی خیابانی که بهانه برایش زیاد است؛ از جای پارک اتومبیل گرفته تا کرایه تاکسی. از گرانفروشی میوه گرفته تا رعایت نکردن نوبت در صف نانوایی؛ بهانههای ریز و درشتی که وقتی کنار هم قرار میگیرند، آتش نزاعهای خیابانی را در اجتماع روشن نگه میدارند. از این نزاعهای خیابانی اما نمیتوان براحتی گذشت، مخصوصا وقتی پای خیلیها بهواسطه همین درگیریها به پزشکی قانونی باز میشود و روی پرونده عده زیادی، مُهر نزاع خیابانی میخورد. آن وقت دنیای آمارها پر میشود از عدد و رقمهایی که هرکدام یک نشانهاند از بالارفتن سطح خشونت میان افراد جامعه؛ نشانههایی مانند صدرنشینی تهرانیها در نزاع و درگیری در کشور؛ این رتبه اول اما مایه افتخار هیچ پایتختنشینی نیست؛ رتبهای که از آمار بالای درگیری و نزاع حکایت دارد؛ آماری که مسعود قادی پاشا، مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران با اشاره به آن تاکید میکند: تهران صدرنشین نزاع و درگیری در کشور است.
قادی پاشا ادامه میدهد: همین عامل، سبب مراجعه شهروندان تهرانی به پزشکی قانونی شده است.
به این آمار اگر گفتههای دکتر احمد شجاعی، رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور را هم اضافه کنیم؛ یعنی آمار روزانه حدود هزار تا 1500 نزاع خیابانی در کشور، میتوانیم به پیامی برسیم که از لابهلای آمارها خودش را به ما نشان میدهد؛ پیامی واضح و روشن: اینکه مردم ما با مهارتهای کنترل خشم آشنا نیستند. همین ناآشنایی باعث میشود در هر ساعتی از شبانهروز و با هر بهانهای، آتش درگیری بین آنها روشن شود و پسلرزههای این زد و خورد بدنی یا درگیری لفظی تا چند روز با آنها باشد و روزشان را خراب کند.
همین بهانه کافی است تا این موضوع را با کارشناسان مختلف در میان بگذاریم؛ کارشناسانی که متفقالقول معتقدند، آستانه تحمل مردم پایین آمده و مهارتهای کنترل خشم را باید به آنها آموخت.
ناتوانی در کنترل خشم؛ عامل محرک ایجاد درگیری
برای وقوع نزاعهای خیابانی و درگیریهای کوچک و بزرگی که هر روز در گوشه و کنار شهر رخ میدهد، میتوان دلایل مختلفی پیدا کرد، اما سررشته بسیاری از این درگیریها را که بگیرید، به ناتوانی طرفین دعوا در کنترل خشم میرسید؛ موضوعی که وقتی در فضای جامعه و مقابل چشم مردم رخ میدهد، تبعات منفی زیادی به دنبال خواهد داشت. جعفر بای، رئیس سابق اداره اجتماعی حوزه پیشگیری قوه قضاییه و آسیبشناس اجتماعی در این باره به جامجم میگوید: ناتوانی افراد جامعه در کنترل خشم خود، یکی از عوامل اصلی و در حقیقت، عامل محرک ایجاد درگیری است. همین عامل باعث میشود، آستانه تحمل خیلیها پایین بیاید و با بهانههای ساده، دست به یقه شوند و زد و خوردی خونین را رقم بزنند که البته گاه همین درگیریهای ساده به جنایت منجر شده است.
این پژوهشگر اجتماعی ادامه میدهد: اگر روی این جنایتها تامل بیشتری داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم که هیچ کدام با برنامهریزی و تفکر صورت نگرفته است. در بسیاری موارد طرفین حتی همدیگر را نمیشناختهاند، اما با فوران خشمی ناگهانی، دست به عملی زدهاند که پشیمانیاش سالها با آنها خواهد ماند.
بای با تاکید بر ضرورت کنترل خشم میگوید: خشمی پنهان درون بسیاری از شهروندان ما نهفته است، خشمی که ممکن است هزاران دلیل داشته باشد و این خشم وقتی کنترل نمیشود، ناگهان در یک موقعیت تنش زا، فوران میکند و به درگیری بزرگ میانجامد.
این استاد دانشگاه، نهاد خانواده را به عنوان یکی از نهادهای موثر در آموزش کنترل خشم معرفی میکند و میگوید: در جامعه امروزی، ما با بحرانی به نام خانوادههای ناپایدار مواجه هستیم و همین موضوع باعث میشود، آسیبهای فراوانی به اعضای خانواده برسد.
بای در توضیح بیشتر میگوید: نهاد خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی در معرض مشکلات مختلفی است؛ از مشکلات اقتصادی همانند وضع مسکن و شغل گرفته تا مشکلات و آسیبهای اجتماعی دیگر. نقص در فرآیند جامعهپذیری اعضای خانواده به مرور باعث ایجاد نابهنجاری و کجرفتاری در آنها میشود. اختلالهای کوچک و بزرگی که در جریان جامعهپذیری در نهاد خانواده برای اعضای آن رخ میدهد، سالهای بعد میتواند در اشکال مختلف بروز پیدا کند؛ حتی به صورت رفتارهای مجرمانه.
این آسیبشناس با تاکید بر ضرورت آموزش مهارتهای زندگی از جمله کنترل خشم در نهاد خانواده میگوید: درصورتی که نهادهای تربیتی مانند خانواده به رسالت خود عمل کنند و نهادهای دیگر همانند آموزش و پرورش و دانشگاه نیز با این نهاد همراه باشند، میتوانیم بگوییم افرادی سالم پا به جامعه خواهند گذاشت؛ افرادی که مهارتهای زندگی کردن در میان جمع را آموختهاند.
خشم از کجا میآید؟
صورتی برافروخته، ابروهایی گره خورده و قلبی که تند میزند؛ سررشته این نشانههای آشنا را که بگیرید، به یک نتیجه میرسید؛ اینکه فرد مقابل شما شدیدا خشمگین و عصبانی است؛ احساسی که منجر به بروز رفتارهایی ناخوشایند در او شده است. دکتر علیرضا شوقی، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه دراین باره به جامجم میگوید: خشم، یکی از حسهایی است که در وجود همه ما دیده میشود و درحقیقت، واکنش طبیعی انسان به قرار گرفتنش در شرایط نامساعد است و همه انسانها هم آن را تجربه میکنند. فقط شدت این احساس متفاوت است و در یک سر این طیف، ما آزردگی اندک را میبینیم و در سر دیگرش، غضب شدید را و به همین نسبت، تبعات مختلفی به دنبال دارد.
این روانشناس اجتماعی، خشم را با سیل مقایسه میکند و میگوید: همانطور که همه ما پذیرفتهایم سیل یک پدیده طبیعی اما آسیبزاست، درباره خشم هم به همین نتیجه میرسیم چرا که خشم هم یک احساس طبیعی و ذاتی است و مثل هر احساس دیگری مانند غم، شادی و ترس در همه انسانها وجود دارد، اما نکته اینجاست که انسانها همان گونه که سعی میکنند سیل را کنترل کنند و از آسیبهایش بر زندگیشان بکاهند، باید یاد بگیرند خشمشان را هم کنترل کنند.
شوقی ادامه میدهد: با اینکه همه ما قبول داریم خشم یک احساس طبیعی است، اما نکته اینجاست که میتوان این احساس طبیعی را کنترل کرد. درحقیقت، نحوه ابراز خشم و عصبانیت در انسانهای مختلف متفاوت است و این بخش یعنی نحوه ابراز عصبانیت، معمولاً یادگرفتنی است؛ مثلا اگر فردی در محیط یا خانوادهای بزرگ شده باشد که در آن، پدر و مادر خشمشان را به شکلهای مختلف مانند داد و فریاد، ناسزا، مشت کوبیدن به در و دیوار، شکستن وسایل خانه و درگیری فیزیکی با دیگران، نشان میدهند، بچهها نیز این نحوه ابراز خشم را یاد میگیرند. آنها بهواسطه همین رفتارها یاد میگیرند که به همان شیوه خشمشان را خالی کنند.
این استاد دانشگاه میافزاید: در مواجهه با خشم سه شکل رفتار وجود دارد؛ ابراز خشم، سرکوب خشم و حفظ آرامش و کنترل خشم. در ابراز خشم، همانطور که همه جا مشاهده میکنیم، افراد با عصبانیت زیاد در هر موقعیتی خشمشان را خالی میکنند؛ موضوعی که میتواند سرمنشأ نزاعهای خانوادگی و خیابانی باشد. در بحث سرکوب خشم، افراد خشمشان را بروز نمیدهند اما این خشم را درونشان حبس میکنند و همین موضوع از درون به آنها آسیب میزند و باعث ایجاد آسیبهای جسمی و روانی متعدد میشود. در بحث کنترل خشم و حفظ آرامش هم، افراد یادگرفتهاند که واکنشی مناسب به موقعیت تنشزایی نشان دهند که در آن قرار دارند ، یعنی با واکنشهای درونی و بیرونی مناسب، رفتارشان را در جهت مطلوب کنترل کنند.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما