14. اسفند 1393 - 12:19   |   کد مطلب: 5149
نفسِ سال که به شماره می‌افتد، تازه اول بگو و مگوهاست، برای رقم زدن روزگاری دیگر و ...
خانه تکانی سنتی «نو» روزی است

 به گزارش شبنم ها، سال که به سراشیب اسفند می‌رسد، نفس آدم‌ها به شماره می‌افتد برای شمردن روزهای رفته و کارهای باقی‌مانده و یکی‌اش می‌شود همین نقاط نارفته و ندیده؛ مثل بچه‌هایی که روی صندلی‌های عموو چرخ و ‌فلکی بالا و پایین می‌روند و خنده‌شان بند نمی‌آید تا لحظه‌ای که پیرمرد صدا می‌زند دور آخر است و از سرعت چرخ و فلک کم می‌کند؛ آن‌وقت، خنده‌ها جمع و قیافه‌ها جدی می‌شود، چرا که نمی‌شود کارها را به «دور دور عباسی» واگذارد.

زندگی صحنه آزمایش‌های بی‌پایان و تمام‌نشدنی است و دُرست مثل یک آزمایشگاه؛ آدم‌هایی که به یک آزمایشگاه می‌روند و صبحِ زود، خودشان را کشان‌کشان به آنجا می‌رسانند، هنگام گرفتن جواب، دو گروه می‌شوند: آن‌هایی که می‌خندند و آن‌هایی که می‌گریند. آن‌هایی که می‌خندند از شادی بچه‌دارشان،‌ دفع شدن خطر و بیماری و آن‌ها که می‌نالند از نگرانی وخامت اوضاع جسمی و گرفتاری‌های بعدی. فرقی هم نمی‌کند؛‌ همه آن‌هایی که به آزمایشگاه می‌روند، چه فقیر باشند و چه دارا، چه پیر باشند و چه جوان، چه زن و چه مرد و چه خسته یا خوش‌حال، با یک سلسله کارها مواجه می‌شوند مثل خون دادن و غیره. پس تا این‌جای داستان مشترک‌اند و در نهایت‌اش متفاوت.

اسفند ماه مزه‌مزه کردن این نتایج و دریافتن پاسخ‌ آزمایش‌های کوچک و بزرگ زندگی است و چه زمانی برای سنجش آن، با مسمی‌تر و شیرین‌تر از لحظاتی که به تحویل سال می‌انجامد؛ پس از دوندگی‌های طولانی و خسته‌کننده، فرصتی که باید سکوت کرد و به آنچه گذشته یا در حال آمدن است، اندیشید؛ و معمولاً در این‌گونه مواقع حساب و کتاب داشته‌ها و نداشته‌ها مادی، عینی‌تر و دم‌دستی‌تر است و اگر بنا بر شمارش آن‌ها باشد، کارها حتماً از دست در خواهد شد.

 

 

آنانی که سال گذشته بودند و امسال نیستند؛ ناراحتی‌ها و عصبانیت‌هایی که می‌شد جلودارشان شد و مانع از آسیب‌ها و صدمات‌شان؛ فرصت‌های خوشی که به‌سرعت گذشتند و اکنون فقط خاطره محوی از آن‌ها برجاست؛ لحظه نابِ دعا و زیارتی که با دروغ و غیبت، بی‌اثر شد؛ و خنده کودکانه‌ای که با یک بداخلاقی بر باد رفت، تنها نمونه‌های کوچکی‌اند از این لحظات بدون بازگشت؛ و حتماً بازگویی این‌گونه چیزها و اتفاقات، در اولین برخورد، چندان خوش‌آیند و دلگرم کننده نیست و ممکن است برای بسیار نامطلوب باشد؛ اما مگر جز این است که بخش بزرگی از زندگی در برابر آن چیزهایی که رخ‌ داده یا روی خواهد داد، معنا پیدا می‌کند و اگر من و شما نتوانیم، این نسبت‌ها و رابطه‌ها را بشناسیم، دیگر رضایت داشتن و راضی بودن، مفهوم چندانی ندارد؟! نیمه پُر و خالی لیوان از هم جدا نیست، مثل دو روی یک صفحه کاغذ و عالم، پیچیده در سختی‌ها و گشایش‌های توأمان است.

نفسِ سال که به شماره می‌افتد، تازه اول بگو و مگوهاست، برای رقم زدن روزگاری دیگر و رفتن از این خانه به خانه نو و از همین جهت است که «خانه» تکانی سنتی «نو» روزی است و نه فقط هزینه‌کردن پول و بازارگردی.

 

 منبع: سبک زندگی

دیدگاه شما

آخرین اخبار