به گزارش شبنم همدان به نقل از مهرخانه : از زمانی که روزی با عنوان "روز ادبیات کودک و نوجوان" در تقویم جا خوش کرد، تنها چهار سال میگذرد. سال 1392 بود که ۱۸ تیر با این عنوان بهطور رسمی وارد تقویم شد. این روز با روز درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده کودک مقارن بود. معروفترین اثر آذریزدی مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند ادبیات کودک و نوجوان سالهاست که وضعیت مناسبی ندارد. امروزه بسیاری از خانوادهها میدانند که خواندن کتاب برای کودکان و مطالعه کتاب توسط خود آنها فواید بسیاری مانند رشد اجتماعی و آموختن کلمات تازه دارد. از طرفی محتوای مطالبی که به کودک ارایه میشود، در ساختن شخصیت او نقش مهمی خواهد داشت. با وجود چنین تأثیرگذاریهای اساسی و عمیقی بسیاری از نویسندگان موفق حوزه کودک معتقدند، این حوزه همگام با تغییرات جامعه دچار رشد نشده و حتی در مواردی افول داشته است.
سیر تحول ادبیات کودک و نوجوان
شکوه حاجینصرالله، عضو شورای کتاب کودک در ارزیابی ادبیات کودک و نوجوان از دهه ۶۰ تاکنون، آن را ادبیاتی توصیف کرد که از باید و نبایدهای ایدئولوژیک به سمت ادبیات لذتبخشی که به خلاقیت میاندیشد در حال حرکت است، اگرچه هنوز با مشکلات عدیده مواجه است و تکلیف خود را در دنیایی که حذف فاصله بین کودک و بزرگسال را تجربه میکند، نمیداند.
حضور نهادهایی که به رشد ادبیات کودک کمک کرد
به گفته او سیر تحولات ادبیات کودک و نوجوان ما بهگونهای است که اگرچه از اواخر دهه ۷۰ تا ۱۳۹۵ روندی رو به رشد دارد اما با رویکرد آسیبشناسانه، نگاه سنتی به مخاطب و ناآشنایی پدیدآورندگان با کودک و نوجوان امروز مانعی در برابر آن است. در دهه ۷۰ علاوه بر شورای کتاب کودک و کتابخانههای کانون پرورش فکری که در حوزه ترویج کتابخوانی فعال بودند، سازمانهایی چون مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا، مؤسسه مادران امروز، مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و انجمن نویسندگان کودک و نوجوان تأسیس شدند. حضور این نهادها در رشد ادبیات کودک تأثیر بهسزایی داشت.
دهه 80 و توجه به کوک خلاق
حاجینصرالله معتقد است که ادبیات کودک در دهه ۸۰ به سمت عاریشدن از مفهوم خوب و بد گرایش یافت و در بیشتر آثار این تلاش دیده شد که میکوشند فارغ از هر ایدئولوژی با کودکان همراه شوند. در این دهه ادبیات کودک همچنان جنبههای آموزشی همراه لذتبخش بودن را یدک میکشید اما به تولد کودک خلاق میاندیشید. همچنین در این دهه نظریهپردازی و رویکرد ادبی در ادبیات کودک فعال شد. رشته دانشگاهی ادبیات کودک برای نخستینبار در دانشگاه شیراز آغاز به فعالیت کرد و مرکز مطالعات ادبیات کودک شیراز نیز فعال شد. تعاریف زیباییشناسانه بر ادبیات کودک و نوجوان پرتو افکند. در شرایطی که دهههای گذشته به دنبال پرداختن به آسیبهای اجتماعی بود، در این دهه شاهد بودیم که ادبیات تلاش کرد آثاری تولید کند که در آنها به تصویر و کیفیت اثر تأکید میشد. همچنین شاهد شکلگیری ادبیاتی بودیم که کودک در آن نقش فعال داشت و ارزیابی ادبیات به دست خوانندگان بسیار مهم شد؛ هر چند که هنوز نویسنده و اثر در جایگاهی برتر قرار داشتند.
ادبیات کودک نتوانست پاسخگوی بحران هویت باشد
براساس گفتههای او امروز هویت به یک مسؤولیت دشوار فردی تبدیل شده است. در این میان هنر و ادبیات به معنای بسیار گسترده آن، به صورت منابع اصلی بازسازی هویت درآمدهاند. اما متأسفانه ادبیات کودک و نوجوان در دهه ۸۰ نتوانست پاسخگوی این بحران هویت باشد. بحرانی که در ادبیات و هنر به دنبال نشانههایی از مکان بدون مرز، زمان فاقد تاریخ و همزیستی فرهنگها در کنار هم است. اما در سالهای اخیر دهه ۹۰ توجههایی در این زمینه دیده میشود.
عضو شورای کتاب کودک معتقد است اگر چه ادبیات کودک در دهه ۸۰ جریانی رو به رشد بود و در این سالهای دهه ۹۰ هم ادامه یافته است، اگرچه ترویج کتابخوانی میان کودکان نسبت به دهههای گذشته اهمیت بیشتری یافت، اگرچه توجه طبقه متوسط به خرید کتاب برای کودک و همچنین رشد تکنولوژی در صنعت چاپ، بازاریابی و پخش کتاب موجب شد کتاب کودک به عنوان کالا مطرح و سرمایه گذاری برای تولید آن تشویق شود، اما با رویکرد آسیبشناسانه، همچنان نگاه سنتی به مخاطب و ناآشنایی پدیدآورندگان با کودک و نوجوان امروز مانعی در برابر آن است.
سودجویی ناشران
مهدی الماسی، شاعر و نویسنده از وضعیت نشر کتابهای کودک و نوجوان بهویژه بخش دولتی آن گلهمند است. به گفته او بیش از یک دهه است که وضعیت نشر کتاب کودک و نوجوان اصلاً شورانگیز نیست و این مسأله در حوزه تألیف بیشتر خود را نشان میدهد. این در حالی است که توجه ناشران خصوصی این بخش همچنان متوجه مسائل تجاری بوده و هست. ناشران دولتی دچار رکود شدهاند.
نصحیتگونه بودن کتابها
هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده معروف نیز مشکل اصلی کتاب کودک را نصیحت و شعار میداند. او معتقد است که این امر موجب دلزدگی و فراری شدن کودکان و نوجوانان میشود. کودکان از نصیحت فراری هستند، پس نباید این موضوعات طوری گفته شود که کودک دلزده شود و دیگر رغبتی برای خواندن کتاب نداشته باشد.
نویسنده، مخاطب امروزی را نمیشناسد
در هر نقطه از ایران یک فرهنگ و زبان ویژهای رایج است که باید در ادبیات کودک به آن توجه شود. اسدالله شعبانی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان در این زمینه معتقد است که نویسندگان و شاعران این عرصه باید بدانند برای چه مخاطبی مینویسند و مخاطبشان متعلق به چه اقلیم و فرهنگی است. اگر این موضوع را نادیده بگیرند، نتیجه خوبی به دست نمیآید. تنوع قومی، زبانی، اعتقادی و... در مخاطبشناسی مهم است.
براساس گفتههای او بسیاری از کتابها براساس مخاطب فرضی نوشته میشوند که به کودکی خود نویسنده برمیگردند و چندان با بدنه جامعه ارتباط مستقیم ندارند. مشکل دیگر، در بخش ادبیات نوجوان است که تقریباً ادبیات جدی نوجوان نداریم. عملاً نوجوانانی که کتابهای نوجوانانه میخوانند بعداً مخاطب جدی ادبیات بزرگسال نمیشوند. نوجوانانی هم که اهل مطالعه هستند، از همان دوران نوجوانی آثار بزرگسالان را میخوانند. بچههای امروز بسیار متنوع و پیچیده هستند. با مخاطبان گوناگونی سروکار داریم و یک نویسنده نمیتواند بگوید من این کتاب را بهطور کلی برای کودکان یا نوجوانان نوشتهام بلکه باید دقیقتر مخاطب خود را از جامعه کلی مخاطبان برش بزند و بداند با کدام دسته ارتباط برقرار میکند. ادبیات ما از این زاویه دچار مشکل است و برای رهایی از این مشکل نیاز به تحقیقات روانشناسی، جامعهشناسی و میدانی برای شناخت دقیقتر از مخاطبان و تنوع آنها داریم. همچنین، ارتباط مستقیم نویسندهها با نوجوانان میتواند در این زمینه مؤثر باشد.
زبان کودکانه در کتابها فراموش شده است
بسیاری از ما دیدهایم که در زمان خواندن کتاب برای کودکان، معنای برخی کلمات و عباراتی که به کار رفته است، خارج از درک کودک است و کودک معنای کتاب را نمیفهمد و صرفاً تصاویر آن را دنبال میکند. مصطفی رحماندوست، مدیر بخش کودک و نوجوان کتابخانه ملی در این زمینه معتقد است که یکی از مسائل فراموششده در تألیف و انتشار کتاب کودکان، زبان کودکانه است. باید توجه داشته باشیم که یافتههای علمی جهانی گاهی با نیازهای ما تطبیق ندارد و یک اثر باید دارای دو قابلیت باشد. نخست توان خواندن را به مخاطب بدهد و دوم برای او قابل فهم باشد.
براساس گفتههای او باید استانداردهایی برای زبان در هر رده سنی وجود داشته باشد. از یک منظر ما به زبانی با مفهوم روانشناسی رشد نیازمندیم و از سوی دیگر نیازمند زبان استاندارد مناطق دوزبانه هستیم. در حالت اول مسأله، سوژه و موضوع با زبان مطابقت دارد و در حالت دوم بیان، سوژه، موضوع و تم مناسب گروه سنی است و زبان میتواند یک پله پایینتر از گروه سنی باشد.
همخوان نبودن محتوای کتابها با زندگی واقعی
عدم همخوانی محتوای کتب کودک با زندگی واقعی کودکان موضوعی است که برخی بر آن تأکید دارند. به گفته ناصر نادری، نویسنده کودک و نوجوان یکی از ضعفهایی که در کتابهای کودک و نوجوان امروز دیده میشود، همخوان نبودن داستانها با واقعیت زندگی و کودک امروز است و داستانهای فانتزی بر داستانهای واقعگرا سیطره پیدا کردهاند. هرچند برای گروه سنی کودک، عنصر خیالپردازی خیلی خوب و لازم است، اما استمرار در استفاده از این عنصر نیز نگرانیهایی را بهوجود میآورد؛ از این جهت که کتابها، به خصوص برای گروه سنی «ج»، با کودک و واقعیتهای امروز فاصله میگیرد. در آثار امروز رد پای آرزوها و امیدها، تنگناها و مشکلات، دغدغهها و لذتها، شادیها و تلخکامیهای کودکان کمتر احساس میشود و این کمی نگرانکننده است. در این داستانها تار و پود معنایی و جهانبینی کمتر دیده میشود و این قابل اعتناست.
مضامین و قالبهای تکراری در شعر کودک
گروهی معتقدند امروزه کتب کودک، تکرار و کپیبرداری از یکدیگر هستند. مریم محمدخانی، پژوهشگر و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، در این زمینه معتقد است که جریانی که در سالهای اخیر در شعر کودک به چشم میخورد، حجم تکرار در وجوه مختلف این شعرهاست؛ مانند سرودن شعرها در قالب چهارپاره. طبیعی است قالب تکراری با خودش تکرارهایی مثل تکرار در وزن، قافیه و ردیف هم میآورد. در این فضا شکل گرفتن نگاه تازه نه ناممکن، که بسیار سخت است. هرچند تجربههایی هم مانند سرودن شعر سپید برای کودکان در این زمینه بوده اما استمرار نداشته است. ممکن است هر چند وقت یک بار کتابی متفاوت در قالبی متفاوت منتشر شود، اما هیچوقت تبدیل به جریان نمیشود. جریان امروز غالب شعر کودک، مجموعهای از تجربههای نسل قبل است؛ مجموعهای که حتی از نمونههای درخشان سالهای قبل خودشان هم فاصله دارند. از طرفی وجود مجموعه شعری که صدای کودک امروز باشد در ادبیات کودک ما بسیار کمرنگ است.
ضرورت استفاده از تکنولوژی در کتب کودکان
کودکان گوشی به دست، تصویری عادی در جامعه امروز ما تلقی میشود؛ سیدعلی کاشفیخوانساری، نویسنده و فعال حوزه کتاب کودک در خصوص تأثیر تکنولوژیهای نوین در کتابخوانی کودک و نوجوان معتقد است که باید قالبهای جدید را بشناسیم، با آنها ارتباط برقرار کنیم و محتوا را در دل همان قالبها ارایه دهیم. توجه بیشتر به کتابهای صوتی الکترونیک، تعاملی، اپلیکیشنها و عرضه محتوا در قالبهای جدید دیجیتال میتواند در زمینه افزایش میزان مطالعه کودکان و نوجوانان راهگشا باشد.
ادبیات کودک باید پوست بیندازد
شکوه حاجینصرالله درباره راهکارهای خروج از این وضعیت اظهار کرد که به نظر میرسد راهکارهای بنیادی میتواند موانع رشد ادبیات کودک ایران را کنار بزند. ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که سیستم آموزش و پرورش بر بستر رفتارنگر و به دور از رویکرد انساننگر، کودک واقعی را استحاله و به کودک ساختگی تبدیل میکند، نمیتواند رشد کند. لازم است تا تعیین پایههای تغییرات بنیادی در نظام آموزش و پرورش، مدارسی تأسیس شوند که بر اساس رویکردهای گوناگونی از جمله انساننگر اداره شوند.
به گفته او ادبیات کودک و نوجوان ایران تا زمانی که به دنبال مخاطب خاص است، ماهیت آموزشی دارد. این ادبیات تحت سلطه بزرگسالان قرار دارد و کودک را به سوی قالبهای تعریفشده در هر نظام و سیستمی سوق میدهد. لازم است ادبیات کودک پوست بیندازد و چهره دیگری از خود به کودکان نشان دهد که واقعیتر، ملموستر، صمیمیتر، از شعار، پند و اندرز به دور باشد و در این مسیر بیش از هر عنصری لازم است بر ادبیات استوار باشد. تا زمانی که نویسنده ادبیات کودک و نوجوان پوستهای را که در سراسر زندگی از کودکی تا امروز بر اساس رویکرد رفتارنگری برایش بافته شده، سوراخ نکند و بهتدریج از آن رها نشوند، رشد نمیکند.
انتهای پیام/ص
دیدگاه شما