مونا اسکندری متولد اردیبهشت ماه سال 61 دارای مدرک کارشناسی الهیات در گرایش فلسفه و کلام است. وی دوازده سال در زمینه داستان نویسی فعالیت دارد و دارای بیش از 40 رتبه استانی ، کشوری و بین المللی در زمینه داستان است. در زمینه نمایش نامه و فیلم نامه و کاریکاتور هم تجربیاتی دارد و موفق به کسب رتبه هایی در این زمینه ها شده است . به مدت 4 سال در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان مربی فعالیت داشته و در نهایت عشق مادری و حس مسئولیت نسبت به فرزند موجب شده به عنوان مادری که می خواهد باعشق در پرورش و تربیت فرزندش تلاش کند از کار استعفا دهد و به مأمن خانه روی آورد. اما استعفا از کار و بازگشتن به خانه او را از کار نوشتن دور نکرده و تمام تمرکزش در منزل بر روی نوشتن است.
اسکندری با نشریات کشوری کودک و نوجوان و بزرگسال همکاری دارد و مدت هشت سال متوالی در مجله انتظارنوجوان صفحه دارد. او در جشنواره های مختلف به عنوان داور شرکت داشته است. چهار جلد کتاب در کارنامه نویسندگی وی به ثبت رسیده و اولین کتابش مجموعه داستانی در مورد آزادگان جنگ تحمیلی است. اسکندری این مجموعه را با تحقیقاتی که به خاطرات اسرای جنگ پرداخته ،نوشته است.
دومین کتاب وی زنی از تبار الوند است که به خاطرات زندگی بانوی مبارز، مرضیه دباغ اختصاص یافته است. بانویی که عمری از خود را صرف مبارزه با رژیم پهلوی و قسمتی دیگر را به فرماندهی سپاه غرب کشور دفاع مقدس و خدمت به مردم کرده است.اسکندری در سومین کتاب خود حاشیه ای بر آلبوم عکس های انقلاب که از دریچه دوربین مهدی استعدادی بر وقایع سالهای قبل انقلاب است، نوشته است. و چهارمین کتابش رمان اشک جمعه است رمانی که توسط سوره مهر چاپ شده است. این چهار کتاب آثار مستقل اسکندری است. داستان های او در کتاب های مجموعه داستان ها نیز در کنار داستان های کوتاه دیگر نویسندگان کشور چاپ شده است که تعداد آنها زیاد است. همچنین یک مجموعه داستان ویژه نوجوانان در دست چاپ دارد که توسط سوره مهر چاپ خواهد شد. در کارنامه نویسندگی او بازنویسی 40 داستان چینی و ترجمه شده هم وجود دارد.
خبرنگار شبنم همدان به سراغ این بانوی نویسنده رفته است و گفتگویی با او انجام داده است در ادامه این پرسش و پاسخ ها را می خوانیم:
به عنوان یک خانم نویسنده مشکلات نویسندگان زن را در چه چیزی می بینید؟
بانوان مسلمان به دلیل حفظ کیان و شانیت محدودیت های اجتماعی و دینی نمی توانند برای موفقیت هر راهی را امتحان کنند. یکی از مشکلات عمده این است که چون نویسندگی شغلی است که میشود در منزل انجام شود ، نویسندگان زن به دلیل وظایف منزل و همسرداری و مادری، نمی توانند با فراغت و بدون دغدغه به این کار در منزل بپردازند و مجبورند در میان کوه عظیم مسئولیت های درون خانه این هنر را خلق کنند و از این نظر کاری به مراتب دشوارتر از نویسندگان مرد دارند.
از سوی دیگر شرایط سفر و انجام تحقیقات برای مردها بیشتر فراهم است و به راحتی می توانند با انجام سفرهای کاری مستقل به این مهم بپردازند و آثارشان را غنی تر سازند اما این امکان برای خانم ها کمتر وجود دارد. و این مشکلات موجب می شود خانم ها نسبت به آقایان از درصد موفقیت کمتری در امر هنر نویسندگی برخوردار باشند.
متاسفانه وقتی یک خانم نویسنده در منزل کار می کند و محیط کارش همان فضای خانه است ، در فرهنگ ما، شاغل محسوب نمی شود و در جامعه شغلش را خانه داری می نویسند. عرف جامعه برای یک نویسنده زن ساعت کاری در نظر نمی گیرد و با چشم روزمرگی و بیکاری به او نگاه می شود و در مقایسه با دیگر بانوان شاغل، شأن اجتماعی خاصی برای یک نویسنده در نظر نمی گیرد. این در حالی است که یک نویسنده کاری هدفمند و ارزشی انجام می دهد و بر روی شالوده های فرهنگی جامعه کار می کند. اما امیدواریم این دیدگاه تغییر کند و نگاه جامعه متحول شود.
درآمد نویسندگی چقدر است و یک خانم اگر به سمت نوشتن بیاید چه آینده ای خواهد داشت؟
نویسندگی کاری است که با آن می توان در منزل بود و درآمد کسب کرد. هرچند در ایران قوانین حق تألیف مانند کشورهای خارجی نیست. در دیگر کشورها نویسندگی یک شغل رسمی است و می تواند تنها شغل یک فرد باشد و چاپ یک جلد کتاب انتفاع مالی بسیاری برای نویسنده خواهد داشت. اما درآمد نویسندگی بسیار برکت دارد حتی اگر ناچیز باشد.
در ایران ممکن است یک نویسنده برای کتابی که ماه ها و حتی سال ها وقت صرف نوشتن آن کرده است تنها یک میلیون تومان یا حتی کمتر دریافت کند. این در حالی است که جوایز داستانهای کوتاه 5 یا 6 صفحه ای جشنواره ها معادل پول حق تألیف یک رمان است که چند سال زحمت برای آن صرف شده است. همین امر باعث می شود بسیاری از نویسندگان ما به جشنواره ها روی بیاورند و از نوشتن رمان و کتاب های پر زحمت امتناع بورزند. زیرا از زحمت و کتاب آنها حمایت نمی شود.
آینده شغلی نویسندگی چگونه است؟
علاوه بر اینکه از آثار نویسندگان آن طور که باید حمایت نمی شود، مشکل بزرگتر این است که نویسندگان بیمه ندارند و به سختی آنها را بیمه هنرمندان می کنند. در نشریات مختلف هم میزان درآمد یک نویسنده بر حسب تعداد کلمات حساب می شود که نهایت 30 یا 40 هزار تومان برای یک مطلب دریافتی خواهند داشت. همه این موارد موجب می شود که نویسندگی یک شغل حرفه ای و مستقل نباشد. اما این مشکلات و کاستی ها چیزی از ارزش این شغل کم نمی کند . وقتی یک نویسنده مطلبی می نویسد که بر روی ذهن مخاطب تأثیر می گذارد و مسیر زندگی او را تغییر می دهد، نمیتوان آن را با پول ارزش گذاری کرد.
نویسندگی با وجود درآمد کمش شغل ایده آلی برای خانم ها است. شغلی که یک خانم را از محیط خانه دور نمی کند. هیچ کارفرما و رئیسی بالای سر نویسنده نیست. نیاز به گرفتن مرخصی نیست و همه مشکلاتی که بانوان شاغل با آن درگیر هستند در این شغل وجود ندارد. از سوی دیگر یک خانم نویسنده در منزل کار می کند و با کارش بر روی جامعه اثر می گذارد و این اثر بخشی حتی اگر درآمد ناچیزی داشته باشد رضایت بخش است. گاهی برای نوشتن اثری ساعتها پژوهشو تحقیق و مطالعه نیاز دارد که خانم نویسند ی خانه دار را صاحب کمال میکند
نویسندگی برای زنان شغلی است که موجب صیانت از خانواده و محیط خانه می شود و شأن و شوکت یک خانم در آن حفظ می شود.
چه چیز باعث شد شما به عنوان یک نویسنده به حوزۀ دفاع مقدس بپردازید و از بین همه حوزه های ممکن آن را انتخاب کنید؟
محیط خانواده و شرایطی که در آن رشد کردم و نوع تربیت خانواده من را به این سمت آورد. مادرم در زمان جنگ مشاور استاندار بود و این مسئولیت را در کنار مسئولیت های دیگرش به عهده گرفته بود. او مسئول امور مالی داره کل پست همدان هم بود و در امور پشت جبهه بسیار فعال بود. در زمینه آموزش نظامی خانم های کارمند فعالیت های زیادی داشت و اسکان جنگ زدگان عزیز و جمع آوری کمکهای مردمی به جبهه. دایی ها و شوهر خواهرهای من هم در جبهه و جنگ فعالیت داشتند. همه این عوامل در شکل گیری شالوده ذهنی من مؤثر بودند و علایق من با این موضوعات شکل گرفته است و من اگر در آمریکا هم زندگی کنم علایقم تغییر نخواهد کرد و قطعاً در مورد این مسائل خواهم نوشت.
همانطور که رزمندگان ما در جبهه با دشمن روبرو می شدند و از جان خودشان می گذشتند، من هم امروز خودم را یک رزمنده می بینم که در یک جبهه دیگر ( جبهه ادبیات دفاع مقدس) باید تلاش کنم و بجنگم. هرچند قلمم ناتوان است اما من در حد توانم در این جبهه تلاش می کنم و می نویسم.
نوشتن از شهدا بر کار و زندگی شما چه تأثیری دارد؟
زنده بودن شهدا برای من بسیار بسیار ملموس است و تا زمانیکه خود شهدا نخواهند و اجازه ندهند هیچ کاری برای آنها انجام نمی شود. باید یک شهید اجازه دهد که ما در موردش بنویسیم. بارها شاهد بودیم که یک نویسنده خواسته مطالبی را در مورد یک شهید بنویسد اما هرچه تلاش کرده کار با موانعی روبرو شده و این کار انجام نشده. باید خود شهدا بخواهند که بنویسی که دعوت شوی.
اگر خاطره ای در مورد کار دفاع مقدس و شهدا دارید برای ما بیان کنید.
زمانی در نشریه جاودانه ها مطلب می نوشتم ، خاطره ای از مادر شهید مرادی وحدت بود که خاطره را برای من و خواهرم تعریف کرده بود و گفته بود راضی نیستم تا زمانی که زنده ام این خاطره را منتشر کنید. بعد از فوت ایشان مطلب را برای نشریه جاودانه ها آماده کردیم . خانم ضرابی زاده سردبیر نشریه بود. بعد از تحویل مطلب به ایشان در چند شماره از نشریه مطلب چاپ نشد. وقتی جویای مطلب شدم خانم ضرابی زاده گفت مطلب را برای چاپ آماده کردیم اما وقتی مطلب را به سیستم کامپیوتر منتقل کردیم فایل آن پریده و پاک شده. گفتم احتمالا سیستم شما ویروس دارد. اما فهمیدم سیستم ها کاملا به روز هستند و از نظر ویروس چک شدند و هیچ مطلبی حذف نشده به جز مطلب من. آنجا فهمیدم که مادر شهیدان مرادی وحدت راضی نیست که آن خاطره منتشر شود.
از این قبیل خاطرات هنگام کار در حوزه شهدا بسیار زیاد است. یکی دیگر از این خاطرات مربوط به زمانی است که من به عنوان نویسنده، پنج شش روز همراه کاروان معراجیان مجنون بودم که 10 شهید گمنام و 2 شهید نامی را حمل می کرد. ما شهر به شهر و روستا به روستا شهدا را برای تشییع می بردیم. ارادت مردم و خلوص آنها در مورد این شهیدان صحنه هایی وصف نشدنی را به تصویر می کشید. مثلا اهالی یک روستا تمام گلدان ها و گل های طبیعی و مصنوعی خانه هایشان برای استقبال از شهدا کنار جاد چیده بودند. در حین رد شدن از روستایی که برنامه توقف در آن نداشتیم متوجه شدیم سرعت ماشین کم شد و ما با صحنه بسیار تأثیر گذاری مواجه شدیم. یک بیمار را با لباس بیمارستان سر راه شهدا وسط جاده آورده بودند تا به حرمت شهدا شفا بگیرد. این صحنه ها از بی نظیرترین صحنه های زندگی من هستند.
یکی از خانم های روستا می گفت ما اصلاً اطلاع نداشتیم که قرار است شما از روستای ما بگذرید. شب گذشته خواب دیدم که شهیدی را به روستای ما آوردند وقتی سوال کردم متوجه شدم کاروان شهدای گمنام می آید و به استقبال شما آمدیم.
خاطره ای از یکی از خادمان شهدا به نام آقای وحید صلواتیان که خود برادر شهید هستند برایتان تعریف می کنم: حدود دوازده سال پیش یک عده شهید را با نام و عنوانی که در خاطرم نیست بعد تبادل می آوردند و شهر به شهر شهدا را می چرخاندند. تعدادی شهید هویت دار هم بین شهدا بودند که به خانواده های آنها اطلاع رسانی نشده بود تا کار کاروان تمام شود و بعد پیکر آنها به خانواده ها تحویل گردد. در جاده یکی از کانتینرهای حمل شهدا با چادر عشایر برخورد و چادر را پاره کرد. اهالی ایل برای اعتراض و دعوا آمدند و متوجه شدند پیکر فرزند شهیدشان در بین شهدا است. یعنی همان کانتینری که چادر عشایر را پاره کرده بود حامل فرزند شهید آن خانواده بود. شما در این حادثه چیزی جز خواست شهدا می بینید؟
همه این اتفاقات حاکی حیّ بودن و کرامت شهداست و تا شهید نخواهد محال است پیکرش در جایی به خاک رود یا کاری بر روی خاطرات و زندگی اش انجام شود. هیچ یک از نویسندگان دفاع مقدس بدون وضو و بدون اذن شهدا کار نمی کنند. خلوص نیت نویسنده و نظر شهید در نوشتن اثر و بعد از چاپ در مطرح شدن و ومعروف شدن آن بسیار مؤثر است. عرصه نوشتن از شهدا عرصه مقدسی است و کسی که می خواهد وارد این عرصه شود باید خودسازی کند تا موفق شود.
انتهای پیام/ ن
دیدگاه شما