17. دى 1394 - 10:47   |   کد مطلب: 8717
زنان فقرزده،زمان و انرژی بیشتری را صرف تولید و یافتن غذا می‌کنند آنها در صورت داشتن کار در آمدزا ساعات بیشتری کار می‌کنند یا زمان بیشتری را در بازار به کسب می پردازند،زنان معمولا به دلیل نداشتن آموزش ومهارت لازم ناگزیر از پذیرش هر کاری هستند این کارها اغلب خطرناکترین،کمرشکن ترین و نامطلوب‌ترین کارها هستند و پیامد چنین کارهایی برای سلامت زنان و خانواده‌های آنها ممکن است فاجعه آمیز باشد.

 به گزاش شبنم ها به نقل از طنین یاس،زنان به عنوان نیمی از جمعیت می‌توانند نقشی سازنده و تأثیرگذار در روند پیشرفت، تکامل و توسعه جامعه داشته باشند اما همواره در طی قرون متمادی علی‌رغم فعالیت در تمامی عرصه های مختلف تولید و بازتولید مورد کم توجهی قرار گرفته‌اند، چه در درون چهارچوب خانواده به لحاظ حقوقی، اقتصادی و چه در سطح جامعه، علاوه بر این زنان به عنوان یکی از اقشار در معرض آسیب جوامع، بیش از سایران در معرض تبعیض‌های اجتماعی و فشارهای روانی قرار می‌گیرند در این میان، آن دسته از زنانی که به دلایلی، عهده دار مسئولیت خانوادگی هستند در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. این گروه عموما شامل زنان سرپرست خانوار، دختران و زنان سرپرست می‌باشند که در طی سال های اخیر تعداد آنها به علل متعدد مانند بالارفتن میزان طلاق، کاهش میزان ازدواج، مرگ ومیر، مهاجرت‌های داخلی و خارجی و ... روند افزایشی داشته است.

(منظور از زنان سرپرست خانوار، زنانی هستند که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده را بر عهده دارند و مسئولیت اداره اقتصادی خانواده و تصمیم‌گیری های عمده و حیاتی به عهده ایشان است.)

بر اساس سرشماری سال 1375، 4/8 درصد کل خانواده های ایرانی را زنان، سرپرستی می‌نمودند، بدین معنا که از هر 12 خانوار کشور، یک خانوار توسط زنان اداره می‌شده است این نسبت(نسبت 4/8 درصدی سال 1375)در سال 1385 به 4/9 درصد رسیده است.

از نظر سنی، با بالا رفتن سن تعداد زنان سرپرست خانوار در هر 2 سرشماری سال های 85 و 75 افزایش یافته و بیشترین میزان در گروه سنی 65 ساله و بیشتر قرار داشته است. دلایل متعددی از جمله بیوه‌گی به دلیل فوت همسر یا طلاق منجر به افزایش تعداد آنان همراه با افزایش سن شده است.

علل سرپرست شدن زنان، سرپرست خانوار ناشی از طلاق از همسر، ناتوانی همسر در پرداخت و تأمین مخارج زندگی، فوت همسر، ناتوانی پدر در تأمین مخارج زندگی را شامل می‌شود.

بخش عمده ای از این دسته از زنان همواره با مشکلات اقتصادی و اجتماعی – روانی ناشی از بی‌سرپرست یا خودسرپرست بودن رو به رو هستند و این امر سلامت آنان را به خطر می‌اندازد، افزایش میزان مشارکت اقتصادی زنان که از عوامل متعددی از جمله عوامل اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی تأثیر می‌پذیرد بر سلامت آنان تأثیرگذار است اما تعریف سلامت از دیدگاه سازمان جهانی بهداشت عبارت است از: «برخورداری از آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری و نقص عضو می‌باشد.»

آمار نشان داده است بیش از یک میلیارد انسان که بیشترشان را زنان تشکیل می دهند،در فقر مطلق به سر می‌برند، زنان بیشتر از مردان احتمال دارد فقیر یا جزء فقیرترین فقیرها باشند، علاوه بر این احتمال دارد که خانواده‌های تحت سرپرستی زنان،(قریب یک سوم کل خانوارها) در مقایسه با خانواده های تحت سرپرستی مردان فقیرتر باشند.

فقر حق انتخاب را در زمینه‌هایی که اساس سلامت را تشکیل می‌دهند، به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد از این رو تأثیر فقر بر سلامت افراد را نمی توان انکار کرد.

زنان فقرزده، زمان و انرژی بیشتری را صرف تولید و یافتن غذا می‌کنند آنها در صورت داشتن کار در آمدزا ساعات بیشتری کار می‌کنند یا زمان بیشتری را در بازار به کسب می پردازند، زنان معمولا به دلیل نداشتن آموزش و مهارت لازم ناگزیر از پذیرش هر کاری هستند این کارها اغلب خطرناک ترین، کمرشکن ترین، پست‌ترین و نامطلوب‌ترین کارها هستند و پیامد چنین کارهایی برای سلامت زنان و خانواده‌های آنها ممکن است فاجعه آمیز باشد.

کمترین پیامد این کارها کاهش تدریجی و اجتناب ناپذیر شور و نشاط و پیری زودرس است، از دیدگاه توسعه منابع انسانی، بهای دیگری نیز باید پرداخته شود "اگر زنان برای ادامه حیات باید اینچنین کار کنند، پس جایی برای ادامه تحصیل، فراگیری مهارت های جدید  یا شرکت در فعالیت‌های اجتماعی باقی نمی‌ماند. از سویی نقش‌های خانواگی برای زنان بسیار مهم است و زنانی که فرزند ندارند یا ازدواج نکرده اند از نظر سلامتی در شرایط نامساعدی به سر می برند علاوه بر این، نقش‌های اجتماعی و سبک زندگی زنان باعث می‌شود زنان از نظر بیولوژیکی بیمارتر شوند، فاکتور دیگر شیوع بیشتر بیماری در میان زنان نسبت به مردان ناشی از تفاوت‌های این دو جنس در گزارش بیماری است زنان غالبا بیشتر از مردان در مورد احساس خود با پزشک مشورت می‌کنند و اشکالاتی را که در سلامتیشان رخ می‌دهد – از جمله ناراحتی‌های روانی- هنوز در مراحل ابتدایی هستند سریعا پی‌گیری می‌نمایند. حال آنکه مردان غالبا فقط به دلیل مشکلات فیزیکی‌شان به پزشک مراجعه می‌نمایند از این رو این امر نشان دهند این است که زنان بیمارتر یا حتی افسرده‌تر از مردان هستند.

زنان سرپرست خانوار اغلب به علت داشتن سرمایه کم در خانواده، تحصیلات پایین، داشتن کاری نامطمئن، مواجه شدن با خطرهای کاری یا بن‌بست شغلی، زندگی در شرایط محقر، اداره کردن خانواده در شرایطی مشکل با مستمری ناکافی همگی موجب می‌شوند به لحاظ فیزیکی بیشتر رنج ببرند و کمتر می‌توانند در سنین کهن سالی از لذت سلامتی بهره‌مند شوند. همچنین عواملی مثل اصظراب مداوم، ناامنی، اعتماد بر نفس پایین، انزوای اجتماعی و عدم کنترل بر کار و زندگی خانوادگی این گروه از زنان،  آثار زیادی بر سلامتی آنها وارد می‌کنند و همانطور که می‌دانیم تجمع چنین خطرهای اجتماعی- روانی در طول زندگی باعث افزایش ضعف سلامت روان و مرگ زودرس می‌شود، اضطراب، عدم امنیت و نداشتن دوستان حامی در هر مقطعی از زندگی این قشر که به وجود می‌آید در بلند مدت اثرات مخربی ایجاد می‌کند.

البته احساس تنش به مدت کوتاه مهم نیست، ولی اگر این احساس تنش به مدت طولانی باقی‌بماند، افراد را در معرض دانه وسیعی از شرایطی همچون بیماری عفونی، دیابت، فشارخون بالا، حمله قلبی، سکته و افسردگی و تهاجم فرار می‌دهد.

چون کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار، رد سطح پایینی است موجب کوتاهی عمر آنها می‌شود. آری مشقت و تحمل رنج، فقر، انزوای اجتماعی و تبعیض به قیمت زندگی‌ها تمام می‌شود. حقیقت این است که زندگی فقیرانه بر دوش این قشر (زنان سرپرست خانوار) سنگینی می‌کند.

داشتن کاری در سطح پایین، رابطه قوی با افزایش خاطر در ناحیه کمر و پشت و بیماری‌های قلبی – عروقی دارد بعلاوه مشخص گردیده است دریافت پاداش‌های ناکافی برای تلاش‌های کاری، به خطر افزایش بیماری‌های قلبی – عروقی همراه می‌باشد. پاداش‌ها می‌توانند به شکل پول، مقام و احترام به نفس باشند.

بنابراین محیط روانی – اجتماعی، کار سرپرست خانوار نقش تعیین کننده و بسیار مهمی برای سلامت آنها ایفا می‌کند و یکی از محرک‌های اجتماعی در ضعف سلامت آنان به شمار می‌رود. می‌توان گفت یک رابطه متقابل بین سلامتی و بهره‌وری در کار وجود دارد، شرایط بهبود یافته کاری منجر به نیروی سالم‌تر کاری می‌شود که آن هم منجر به بهبود بهره‌وری می‌گردد در نهایت سلامتی بیشتر، بهره‌وری و سودمندی در محل کار را به دنبال دارد.

نتیجه اینکه طی سال‌های اخیر جمعیت زنان سرپرست خانوار رو به گسترش بوده است، گسترش تعداد این قشر، به معنای افزایش فشار بر زنان سرپرست خانوار می‌باشد چرا که این افراد علاوه بر وظیفه مادری، نقش پدری و تأمین معاش خانواده را نیز برعهده دارند و همین امر( افزایش فشار مالی و روانی) سلامت آنان را به خطر می‌اندازد در  ضمن این گروه از سلامت جسمانی مناسبی برخوردار نمی‌باشند.

در خصوص پیشنهادهای اجرایی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

  • فراهم کردن شرایطی برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار از راه‌های مختلف، از جمله افزایش میزان تسهیلات اشتغال
  • با توجه به مشکلات جسمانی، تقریبا نیمی از زنان سرپرست خانوار مبتلا بودن آنان به بیماری‌های روان‌تنی از جمله دیسک کمر و .. پیشنهاد می‌گردد در حل مشکلات سلامت جسمانی این قشر آسیب‌پذیر سازمان بهزیستی در هماهنگی با مراکز خدمات درمانی تسهیلات بیشتری در نظر بگیرد.
  • فراهم کردن شرایط به منظور ارائه آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و حرفه ‌آموزی به زنان سرپرست خانوار

در خاتمه باید متذکر شد، دستگیری و حمایت‌های دولتی از طریق کمک‌های نقدی یا به صورت بُن در جهت کمک به این قشر آسیب‌پذیر تأثیر  بسیاری در جهت بهبود زنان سرپرست خانواده دارد.

منابع

  1. سجادی، حمیرا، صدرالسادات، سیدجلال، شاخص‌های سلامت اجتماعی، اطلاعات سیاسی – اقتصادی
  2. کریمی، نرگس، بررسی تأثیر حمایت‌های سازمان‌های غیردولتی بر وضعیت اجتماعی – معیشتی زنان سرپرست خانوار
  3. مرکز آمار ایران، زنان سرپرست خانوار در ایران ( ویژگی‌های اقتصادی – اجتماعی) 1381
  4. مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن

دیدگاه شما

آخرین اخبار